بشارت
عشــــــق در راه است......
 
 

In The Name Of Allah

?Why do they kill us

 

 

Salafists are not human; they are only wild animals who want to destroy the name of Islam with their repellent behavior. They are pretending that they are true Muslims and also the real Islam is what they are showing to the world and with this evil plan, they are showing a terrible and scary picture of Islam to the world. But this is not Islam, they are not Muslims, they are not even humans, what kind of human can kill other people so easily? They are killing children, women and men in Arabic countries just because they are Shia

 

 

 

Why? Why is this happening to Shia? This is happening to Shia because we are telling the truth, we are showing the real faces of Salafism and Zionism, and they can’t tolerate their own faces and they can’t stand the fact that other people, all around the world are getting awake. That’s why they kill us and that’s why they say we are terrorists. They kill people in many countries and they put the blame on Shia and Islam just because they are afraid of us, because they know we know them, they know we show their real faces to the world. salafists are not sunny they just say that they are,the real sunnies are friendly with shia.We are  friends with sunnies but salafists and zions cant tolerate our frindship.They want us to fight all the time

 

 

Why? Why do they do this to people? Why is the USA army in Afghanistan? Why are they in many countries? Why are these terrible things happening to Syrian, Egyptians, Pakestanian and Iraqi people? Why did the USA government and Zionists create the Salafism , Wahhabism and Alqaedeh? What was Sheikh Hassan Shehata’s guilt? Why did they murder him? Is this the human right that they are talking about? Is this the freedom they were suppose to bring for Iraqis? Why can’t they do their own businesses and leave the other countries alone? These are the questions we should ask ourselves

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 تير 1392برچسب:shia,salafi,kill,children,USA,army,governments,terrorists,murder,Wahhabism,Zion, :: 15:18 :: توسط : هدی شاه محمدی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید بهشتی از زبان خود ایشان

 

منمحمد حسینی ‌بهشتی كه گاه به اشتباه محمد حسین بهشتی می‌نویسند. نام اولم محمد و نام‌ خانوادگی تركیبی است از حسینی ‌بهشتی. در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم، منطقه زندگی ما یك منطقه قدیمی است، از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده من یك خانواده روحانی است. پدرم روحانی بود. تحصیلاتم را در یك مكتبخانه در سن چهار سالگی آغاز كردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یك نوجوان تیزهوش شناخته شدم. تا اینكه قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتی ثروت، در آن موقع كه بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد. وقتی آنجا رفتم از من امتحان ورودی كردند و گفتند كه باید به كلاس ششم برود ولی از نظر سن نمی‌تواند بنابراین در كلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را همان جا به پایان رساندم.

از آنجا به دبیرستان سعدی رفتم. سال اول و دوم را در دبیرستان گذراندم و اوایل سال دوم بود كه حوادث شهریور 20 پیش آمد، با حوادث شهریور 20 علاقه و شوری در نوجوان‌ها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمد. در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها كردم به مدرسه صدر اصفهان رفتم برای ادامه تحصیل، چون در این فاصله یك مقدار خوانده بودم. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، كلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم كه این سرعت و پیشرفت موجب شده بود كه حوزه آنجا با لطف فراوان با من برخورد كند. در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند در یك حجره‌ای كه در مدرسه داشتم، شب‌ها هم در آنجا بمانم و به تمام معنا طلبه شبانه‌روزی باشم. این را بگویم كه در دبیرستان در سال اول و دوم زبان خارجی ما فرانسه بود و در آن دو سال فرانسه خوانده بودم ولی در محیط اجتماعی آن روز آموزش زبان انگلیسی بیشتر بود و در سال آخر كه در اصفهان بودم تصمیم گرفتم یك دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم. یك دوره كامل «دریدر» خواندم و با انگلیسی آشنا شدم.

در سال 1325 به قم آمدم. حدود شش ماده در قم بقیه سطح، مكاسب و كفایه را تكمیل كردم و از اول 1326 درس خارج را شروع كردیم. درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزیزمان مرحوم آیت‌الله محقق داماد می‌رفتم و همچنین درس استاد و مربی بزرگوارم و رهبرمان امام خمینی و بعد درس مرحوم آیت‌الله بروجردی، تعدادی درس مرحوم آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری و تعداد خیلی كمی هم درس مرحوم آیت‌الله حجت كوه‌كمری.

به قم كه آمدم به مدرسه حجتیه رفتم. مدرسه‌ای بود كه مرحوم آیت‌الله حجت تازه بنیانگذاری كرده بودند.

در آن سال‌هایی بود كه استادمان آیت‌الله طباطبایی از تبریز به قم آمده بودند. در سال 1327 به فكر افتادم كه تحصیلات جدید را هم ادامه بدهم. بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی به صورت متفرقه و آمدن به «دانشكده معقول و منقول» آن موقع كه حالا «الهیات و معارف اسلامی» نام دارد. دوره لیسانس را آنجا گذراندم در فاصله 27 تا 30 ، و سال سوم را به تهران آمدم و سال آخر دانشكده را برای اینكه بیشتر از درس‌های جدید استفاده كنم و هم زبان انگلیسی را اینجا كامل‌تر كنم و با یك استاد خارجی كه مسلط‌تر باشد یك مقداری پیش ببرم. در سال 1329 ، 1330 در تهران بودم و برای تأمین هزینه‌ام تدریس می‌كردم و خودكفا بودم. سال 1330 لیسانس شدم و برای ادامه تحصیل به قم برگشتم و ضمناً برای تدریس در دبیرستان‌ها، به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حكیم نظامی قم مشغول تدریس شدم.

در سال 1329 و 1330 كه تهران بودم، مقارن بود با اوج مبارزات سیاسی و اجتماعی نهضت ملی نفت به رهبری مرحوم آیت‌الله كاشانی و مرحوم دكتر مصدق و به صورت یك جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگ‌ها شركت می‌كردم. در سال 1331 در جریان 30 تیر آن موقع تابستان به اصفهان رفته بودم و در اعتصابات 26 تا 30 تیر فعالیت داشتم و شاید اولین یا دومین سخنرانی اعتصاب كه در ساختمان تلگرافخانه بود را به عهده من گذاشتند. به هر حال بعد از كودتای 28 مرداد در یك جمع‌بندی به این نتیجه رسیدم كه در آن نهضت ما كادرهای ساخته شده كم داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم كه یك حركت فرهنگی ایجاد كنیم و در زیر پوشش آن كادر بسازیم. دبیرستانی به نام دین و دانش در قم تأسیس كردیم و با همكاری دوستان، كه مسؤولیت اداره‌اش مستقیماً به عهده من بود تا سال 1342 كه در قم بودم و همچنان مسؤولیت اداره آن را به عهده داشتم؛ و در ضمن در حوزه هم تدریس می‌كردم و یك حركت فرهنگی نو هم در حوزه به وجود آوردیم و رابطه‌ای هم با جوان‌های دانشگاهی برقرار كردیم پیوند میان دانشجو و طلبه و روحانی را پیوندی مبارك یافتیم.

در سال‌های 1335 تا 1338 دوره دكتری فلسفه و معقول را در دانشكده الهیات گذراندم، در حالی كه در قم بودم و برای درس‌ها و كارها به تهران می‌آمدم.

در سال 1339 ما سخت به فكر سامان دادن به حوزه علمیه قم افتادیم. مدرسین حوزه جلسات متعددی داشتند برای برنامه‌ریزی نظم حوزه و سازمان‌دهی به حوزه، در دو تا از این جلسات بنده هم شركت داشتم، كار ما در یكی از این جلسات به ثمر رسید و دراین جلسه آقای ربانی شیرازی و مرحوم آقای شهید سعیدی و خیلی دیگر از برادران شركت داشتند، آقای مشكینی و خیلی‌های دیگر. ما در یك برنامه‌ای در طول یك مدتی توانستیم یك طرح و برنامه تحصیلات علوم اسلامی در حوزه تهیه كنیم. در هفده سال این پایه‌ای شد برای تشكیل مدارس نمونه‌ای كه نمونه معروف‌ترش مدرسه حقانیه یا مدرسه منتظریه به نام مهدی منتظر سلام‌الله علیه است. در همان سال‌ها ما در قم به مناسبت تقویت پیوند دانش‌آموز و فرهنگی و دانشجو و طلبه به ایجاد كانون دانش‌آموزان قم دست زدیم و مسؤولیت مستقیم این كار را، برادر و همكار و دوست عزیزم مرحوم شهید دكتر مفتح به دست گرفتند. سال 42 به تهران آمدم و در ادامه كارها با گروه‌های مبارز از نزدیك رابطه برقرار كردیم. از كارهایی را كه فراموش كردم اگر اشتباه نكرده باشم 41 یا اوایل 42 در یك جشن مبعث كه دانشجویان دانشگاه تهران در امیرآباد در سالن غذاخوری برگزار كرده بودند، دعوت كردند كه من درآن روز مبعث سخنرانی كنم. در این سخنرانی موضوعی را من مطرح كردم به عنوان «مبارزه با تحریف یكی از هدف‌های بعثت است» و در این سخنرانی طرح یك كار تحقیقاتی اسلامی را ارائه كردم كه آن سخنرانی بعدها در مكتب تشیع چاپ شد.

مسلمان‌های هامبورگ به مناسبت مسجد هامبورگ كه بنیانگذارش روحانیت بود كه به دست مرحوم آیت‌آلله بروجردی گذارده شده بود فشار آورده بودند به مراجع كه چون مرحوم محققی آمده بودند به ایران باید یك نفر روحانی به آنجا برود. این فشارها متوجه آیت‌الله میلانی و آیت‌الله خوانساری شده بود، آیت‌الله حائری و آیت‌الله میلانی به بنده اصرار كردندكه باید بروید به آنجا، از طرفی دیگر چون شاخه نظامی هیأت‌های مؤتلفه تصویب كرده بودند كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابی منصور پرونده دنبال شد و اسم بنده هم در آن پرونده بود. دوستان فكر می‌كردند كه به یك صورتی من را از ایران خارج كنند و در خارج مشغول فعالیت‌هایی باشم. البته خود من ترجیح می‌دادم كه در ایران بمانم. مشكل من گذرنامه بود كه به من نمی‌دادند ولی دوستان گفتند از طریق آیت‌الله خوانساری می‌شود گذرنامه را گرفت و در آن موقع این گونه كارها از طریق ایشان حل می‌شد و آیت‌الله خوانساری اقدام كردند و گذرنامه را گرفتند به این طریق مشكل گذرنامه حل شد و در رابطه با این آقایان بخصوص آیت‌الله میلانی به هامبورگ رفتم. تصمیم این بود كه مدت كوتاهی آنجا بمانم و كار آنجا كه سامان گرفت برگردم ولی در آنجا احساس كردم كه دانشجویان سخت محتاج هستند به یك نوع تشكیلات اسلامی، هسته اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان آنجا را به وجود آوردیم و مركز اسلامی هامبورگ سامان گرفت. بیش از 5 سال آنجا بودم كه در طی این 5 سال سفری به حج مشرف شدم، سفری به سوریه، لبنان و آمدم به تركیه برای بازدید از فعالیت‌های اسلامی آنجا و تجدید عهد با دوستان و مخصوصاً برادر عزیزمان آقای صدر (امام موسی صدر) و امیدوارم هر كجا كه هست مورد رحمت خداوند باشد و انشاءالله به آغوش جامعه‌مان بازگردد و سفری هم به عراق آمدم و به خدمت امام رفتم در سال 48 ، به هر حال كارهای آنجا سر و سامان گرفت و در سال 1349 به ایران برای یك مسافرت آمدم. اما مطمئن بودم كه با این آمدن امكان بازگشتم كم است. در اینجا مدتی كارهای آزاد داشتم كه باز مجدداً قرار شد كار برنامه‌ریزی و تهیه كتاب‌ها را دنبال كنیم بعد مسأله تشكیل روحانیت مبارز و همكاری با مبارزات، بخشی از وقت ما را گرفت. تا اینكه در سال 1355 هسته‌هایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آوردیم و در سال 1356 – 1357 روحانیت مبارز شكل گرفت و همان سال‌ها درصدد ایجاد تشكیلات گسترده مخفی یا نیمه ‌مخفی و نیمه‌ علنی به عنوان یك حزب و یك تشكیلات سیاسی بودیم.

در سال 56 كه مسایل مبارزاتی اوج گرفت، همه نیروها را متمركز كردیم و بحمدالله با شركت فعال همه برادران روحانی در راهپیمایی‌ها و مبارزات انقلاب به پیروزی رسید


ارسال شده در تاریخ : جمعه 7 تير 1392برچسب:بهشتی,دکتر,شهید,, :: 17:28 :: توسط : هدی شاه محمدی

 بسم الله الرحمن الرحیم

تجمع اعضای حزب الله سایبر و فعالان فضای مجازی بهمراه جمعی از دانشجویان و جوانان در اعتراض به جنایات اخیر مزدوران سلفی علیه شیعیان مظلوم مصر و جهان اسلام و بزرگداشت مجاهد شهید “شیخ حسن شحاته” روز یکشنبه ۹ تیرماه از ساعت پنج بعدازظهر تا نماز مغرب و عشاء در مقابل دفتر حافظ منافع مصر در تهران، آدرس: خیابان شریعتی بالاتر از پل رومی کوچه رضایی …

  A formal protest about sheikh hassan shehatas tragic murder ,sunday 5 pm

 against Egyptian interests section in Tehran, address: Shariati St. Pol Romi, Rezai ...



 بسم الله الرحمن الرحیم

شهید نیمه شعبان

In memory of sheikh hassan shehata

خون تو را بر زمین ریختند و پیکرت را همچون مولای تشنه لبمان بر زمین کشیدند.خدا می داند در این روزهای سخت غیبت مولایمان شیعه چقدر باید مورد آزار قرار بگیرد,آیا باید سکوت کرد و هیچ پاسخی به جنایاتشان نداد؟شیخ حسن کاش خونت در رگهای ما شیعیان می جوشید و آخرین فریادت گوش عالم را کر می کرد بلکه بیدار شویم و کاری کنیم.چقدر باید زیبا زیسته باشی که این گونه شهادتی  نصیبت شد,سوزناک و غریبانه.میان آن همه حرامی به چه فکر می کردی شیخ؟خوشا به سعادتت.دعا کن متحد شویم و سنی و شیعه با صدای در گلو شکسته تو فریاد بزنیم.از آن لحظه که مظلومیتت را دیدم آتشی در جانم افتاده,دارم می سوزم و دق می کنم.در دنیایی که پر شده از شعار حقوق بشر مگر چه جرمی داشتی که این گونه وحشیانه خون تو و برادر و یارانت را ریختند؟جشن مولایت را بر نتافتند یا مولایت را؟به این وحشیان بز دل  باید گفت از نام مولایمان که این گونه می هراسید وقتی که بیاید از شمشیر انتقامش به چه کسی پناه می برید؟(البته اگر از خشم مسلمین تا آن روز نسلتان منقرض نشده باشد.)ننگشان باد,نفرین بر مزدوران سلفی.

You can read about sheikh hassan shehata here

http://www.shiachat.com/forum/index.php?/topic/64388-sheikh-hassan-shehate/

در مورد شیخ حسن شحاته بیشتر بدانید:

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/226866/%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%D9%86%D9%85-%D8%B4%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%B1%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%91-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
با هر بهانه در غزلهایم تو را تکرار خواهم کرد/ با زنگ نامت ,این سکوت آباد را,آزار خواهم کرد/ نام تو را,تا بام دیوار بلند شهر خواهم برد/ ز آنجا تو را,بر خواب این خوشباوران - آوار خواهم کرد/ هر بار عزمی داشتم,چیزی مرا از کار وا می داشت/ اما,قسم بر نام تو آن کار را این بار خواهم کرد
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 103
بازدید ماه : 168
بازدید کل : 34918
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1

Alternative content